رفته بودم کافی شاپ،کافه چی گفت چیز دیگری میل ندارید؟
سرم را بلند کردم و گفتم : نه ممنونم ! پرسید هم صحبت چطور ؟ نگاهش کردم خندید و رفت و
من به این می اندیشم که کاش در منوی کافه ها هم صحبتی هم بود....
دلم واسه اون روزایی تنگ شده که کسی رو دوست نداشتم ،
چه خوب بود اون بی خیالی ها....
خواستـــــــــــی دیگر نباشی ...
آفرین چه با اراده !!
لعنتـــــــــــــــــــــــــــ به دبستانی که تو از درسها یش فقط تصمیم کبری را آموختـــــــــــــــــــــــــــی.....!!!!!
وقـ ـتــهــایـــی هـــســت کـــه
کــســی را بـــا تــمـــام وجــــود میخواهــــی
ولــــــی نــــبـــــــایــــد کــنـــارش بــــاشـــی ...
ولــــی گـــاهـــی
مــیــان بـــودن و خـــواســتـن
فـ ـاصـلــه مـــی اُفــتــد
کم تــــــــوقع شده ام
نـه آغوشت را میـــــــــخواهم !
نه مونت را
نه بوسه ات
ازکنارم ردشوی کافیست..!
مــــــرا به آرامش میرساند
نظرات شما عزیزان: