امیر به رحمتی ایزدی پیوست
فاتحه لطفا...
اینم اخر داستان ما
منم میرم خداحافظ
تنهام گذاشت بادردعشق
| ||
امیر به رحمتی ایزدی پیوست فاتحه لطفا... اینم اخر داستان ما منم میرم خداحافظ 13:8 هدیه ام به تو سلام دوستان ازاین به بعدوب شدوبلاگ امیر اون میخوادآپش کنه ایشا...موفق باشی بای 17:3 قلبه شکسته
از استادی پرسیدﻧﺪ :ﺁﯾﺎ ﻗﻠﺒﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ مي ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﺩ؟
18:12 حسین(ع) باز محرم رسید، ماه عزای حسین / سینهی ما میشود، کرب و بلای حسین کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه / تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین … 12:29 دلش آغوش گرمی میخواهد
امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری ، که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر ، فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود ، دلش آغوش گرم میخواهد
12:26 غرورلعنتی
آرام گفت دوستتدارم چیزی نگفتم. تکرار کرد ناز کردم. بلند تر گفت من سکوت کردم. خیال می کردم همیشه هست اما رفت من ماندم و این غرور لعنتی.... 12:23 مزاحمت
ای کاش احساسی به اسم دلتنگی وجود نداشت که باعث بشه مزاحمت بشم....! 11:59 دلتنگ
کفش هایم که جفت میشوند دلم هوای رفتن میکنند___من چه کودکانه دلتنگ تو میشوم __بی آنکه فکر کنم آیا دل تو دلتنگم هستی یا نه.....؟
غریبه اشنا یه روزی با کسی که خیلی دوسش داشتم درد دل میکردم گفت:از همه خسته شدم!!بهش گفتم حتی من؟؟؟ برگشت گفت:ببخشید شما...؟؟؟
درددوری عشق گاهی از درد دوری بهتر است...عاشقم کرده ولی گفته صبوری بهتر است....توی قرآن خوانده ام یعقوب یادم داده است...دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است!!!!
دلشکسته
هر جا دلت شکست خودت شکسته ها روجمع کن تا هرکسی منت دست زخمیش رو به رخ ات
خسته ام اززندگی خسته ام از این زندان که نامش زندگیست ، پس قشنگی های دنیا مال کیست ؟؟؟ باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست ، ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست
گفتی که ما به درد هم نمی خوریم!..اما هرگز نفهمیدیمن تو را برای دردهایم نمی خواستم!!
اجازه خدا میتونم ورقم رو بدم میدونم امتحان تموم نشده ولی من دیگه خسته شدم!!!
11:54 دروغ
اونجا رو نمیدونم ولی اینجا هوا بدجور دو نفرس ولی میدونی چیه؟؟؟ به درک که هوا دو نفره شده تنهایی قدم زدن یه فاز دیگه میده !!!!! چقدر بد که نمیتونم خوب دروغ بگم 11:51 نفرین
آرزو دارم مرگت را ببینم
بر مزارت دسته گلهایی بچینم جای اینکه عاشق زارتوباشم آرزو دارم عذا دار تو باشم بهتر از هر عاشقی نازت کشیدم در عوض نامردمی ها ازتو دیدم هر کجایی راه خوشبختی نیابی راحت و بی دغدغه هرگز نخوابی عاشقم کردی و رفتی از کنارم رنگ پاییزی کشیدی بر بهارم 11:45 پروانه نمیدانم چرا بین این همه آدم پیله کردم به تو !
شاید فقط با تو پروانه میشوم?.........
13:26 دوباره صدایم کن 13:22 وقتی که تو
وقتی که تو بارانی میشوی در آسمانچشمانت غرق میشوم و فراموش میکنم که هوا پاییزی است. برخیز تا پنجرهها را به روی خزان ببندیم، بیم دارم خزان خاطراتمان را غارت کند. باغچه از حجم علفهای هرز سکوت انباشته شده. از خلوت کوچه دلم میگیرد و هنوز در انتظار بارانی شدن چشمانت هستم. هر چند که میدانم بارانی شدن، دل آسمانی میخواهد.
دیدی که بهار بی تو سرد است آن شب دل من شکسته تر شد دیگر همه جا سکوت دلگیر ای روح پر از ترانه من دیگر نروم به سوی مستی ای آن که نداری خبر از من دیگر به بهار خنده ام نیست ای آن که دلم اسیر عشقت شعرم همگی سرود درد است گفتم که بهار بی تو دیگر 13:14 در تماشاگه پاییز برگریزان همه خوبیهاست.
میبریم از همه پیوند قدیم
میگریزیم از هم
سبک و سوخته، برگی شدهایم
در کف باد هوا چرخنده.
از کران تا به کران
سبزی و سرکشی سروی نیست
وز گل یخ حتی
اثری در بغل سنگی نیست.
اینهمه بیبرگی؟
اینهمه عریانی؟
چه کسی باور داشت!؟...
دل غافل! اینک
تویی و یک بغل اندیشه که نشخوار کنی
در تماشاگه پاییز که میریزد برگ.
13:11 پاییز اتفاق زردیست
پاییز
به خیابان میآید
با من قدم میزند
و من
قهوه را
تلختر
مینوشم
پاییز به بستر من میآید
در یک عصر خرفت
و من
احساس میکنم
پاییز
ابرها را به من نزدیکتر میکند...
13:1 اینجا 12:52 دلم برایت...
مرور می کنم خاطراتم را... اما مگر کپی برابر اصل می شود؟!!! دلم تنگ شده برایت... 12:51 یلدا کاش میدانستم چطور به صبح برسانم تمام شب هایی را که با رفتنت یلدا شدند... 12:48 نخواست
هر کجا نوشته خواستن توانستن است آتش می گیرم! یعنی او نخواست که نشد...! 12:45 دوستت دارم
شیرین ترین حرف "اما دوستت دارم" تلخ ترین حرف " دوستت دارم اما..." 12:41 پاییز 12:35 عیدتون مبارک
. آنگاه که ابراهیم، اسماعیل را به قربانگاه عشق برد این ذات اقدس الهی بود که جلوه گر شد. این عشق آموختنی است عید سعید قربان مبارک . . . 18:36 نام دیگرپاییز
تنهـــــایی نام دیگر پاییــــــــــز است هر چه عمیق تـــــــــر برگریزان خاطره هــــــایت بیشتـــــــــــر …! 18:10 شایداین پاییزعاشق شدید
در هنگام خرید لباس های پاییزی دقت کنید
عاشــقانه هایم برای تـــو
دلم می گیرد از هر چه هست
دوباره چسب خورده ترین قسمت سینه ام می شکند
9:44 گاهی..
گــــآهـــے
دلـــــم مــــےخــواهد بـــهــانـه هـــآی الــــکــــے بـــگــیـــرم
بــــه هــــوآی آغــــــــــوشــــ تــــــــــــــو..
شــــــــــآنـــه هـــآی تــــــــــــو..
کــــــــه بــــعــد
تـــــــــو آرامــــــــ..
خـــــیـــلے آرامـــــــ در گــــــوشــم زمـــــزمـــــه کــــــنــــــے
بــــــبـــیــنـ
مــــنــــ عـــــآشــــــقـــتـــــمــ...
20:21 دلم گرفته... امشب دلم بدجورگرفته خدایاچیکارکنم
امیرکجایی دارم میمیرم 12:5 تنهایی یعنی
تــنهایــی
یعنی ...
ذهنم پــر از تو ،
خــالی از دیگران است ... اما کنارم خــالی از تو ، پــر از دیگران است....... 11:56 امیرحسینم تولدت مبارک 7.4تولد امیرهست عزیزم تولدمبارک عزیزم کاشکی پیشم بودی تابهت تبریک میگفتم
11:56 خیال تو
بــــاز هـــــم خیال تــــو ღ ღ ღ♥ღ ღ ღ 12:51 تنهاادامه میدم زین پس تنها ادامه میدهم, 11:53 بدشانسم سلام دوستای خوبم چندوقتی بودگوشیم خاموش بودتااینکه دیروزروشنش کردم وگذاشتمشورفتم بعداینکه اومدم دیدم دوتااس برام اومده ویه تماس ازدست رفته داشتم وقتی نگاه کردم دیدم جنید(دوست امیرکه خطشوبهش داده بود)بوده نوشته بود سلام خوبی؟ چه خبر؟دیگه حالی ازامیرنمیپرسی؟لطفاج بده اس دومیش:باشه جواب نده هیچوقت،خودخواه ازخودراضی منوبگودلم واسه کی می سوخت بای من بهش اس دادم:سلام،خوبی؟معذرت متوجه نشدم -خوبم،خب میشه بگی چراج نمیدادی؟چندین بارباهات کارداشتم -گوشیم خاموش بوده،کار؟چیکار؟ -علاوه براون که خاموش باشه اس دادم جواب ندادی.اره کارداشتم امیراومده بود -بدون شوخی؟ -جدی میگم گوشی نداشت باگوشیم زنگ زدبرات خاموش بودی.چه خبر؟ ی حال عجیبی بهم دست داد.وای!کی؟چه وقت؟چرابهم نگفتی؟خب شمارش چندبود؟الان کجاست؟ -گفتم که شماره نداره.چجوری میگفتم وقتی که گوشیت خاموش بود.دیروزرفت همونجا خداعجب شانسی من دارم....من چ بدبخت و بدشانسم -منظورت اینه ن خط داره ن گوشی؟خب ب (ر)(جنیدپسرخاله ی دوستمه)میگفتی تاگوشیموروشن کنم -اره ن خط داره ن گوشی دیونه مگه قرارنشدبه اونا چیزی نگیم؟ -باشه بهم گفت بعدابهت اس میدم جایی گیرم -اخرای شب بودبهم اس داده بود -ی چیزبگم؟ -بفرما ج نداد حدودساعتای 1:30 بوددوباره اس دادم خوابی؟ج نداد منم گوشیموجمع کردم رفتم که بخوابم خوابم نمیبرد همش به فکرامیربودم دوباره خاطراتش برام زنده شدیادخاطراتش می افتادم آهسته لبخندمیزدم واسمشواروم زمزمه میکردم وقتی ب خودم میومدم بازگریه میکردم داشتم دیونه میشدم فقط گریه کردم تااینکه خوابم برد صبح ک بیدارشدم دیدم ساعت 2:36 اس داده بود -خوابی؟ باز ساعت 5هم اس داده بود:ازهمون اول میدونستم عاشق نیستی امشب آزمایشت کردم.عاشق خواب شب نداره بای اس دادم:من تادیروقت بیداربودم ولی تواس ندادی وقتی ک اس داده بودهم متوجه نشدم اخه گوشیموجایی دیگه گذاشتم فک کردم دیگه اس نمیده خوابه اس داد:من ساعت 2 اس دادم ولی توجواب ندادی خب میبخشی بابت دیشب چ خبر؟ اس دادم:توازحال من خبرنداری..نمیدونی دیشب....!نمیخوادبگی عاشقم یان -من ازحالت خوب خبردارم خودت ب خودت میگی واین درس نیس!من میگم عاشق نیستی توازکجامطمئنی؟ دوباره اس دادم:هرطورراحتی بفکر.اگه ازحالم خبرداشتی هیچ وقت اینونمیگفتی اس دادالان جایی گیرم بعدابهت اس میدم بعده یک ساعت اس داد:س،خب دیشب مگه چیکارکردی که میگی عاشقی؟ داشت اعصابموخراب میکرداخه به توچه اس دادم:بیخی بای اس داد:هاهاهاحرف حساب جواب نداره دیدی درست بودهرجوردوس داری من قصدنداشتم اس دادم:چیزی نگفت؟ -خیلی چیزا ولی بیخی بای -بگودیگه توروخدا -خودت گفتی بای من اون جنیدنیستم اصول زندگیموعوض کردم حرف اول بایداجرابشه -حالاحرفموپس میگیرم.بگودیگه -نمیشه حرفی که ازدهن بیرون اومد پس گرفته نمیشه حالاتاامشب ساعت 12بای -اگه الان نگی ساعت 12درکارنیس -باشه خودت خواسی نه الان نه هیچ وقت خدافظ -باش،بای خودت مغرورتروخودخواه تری -ن اصول زندگیم میگن هرکسی حرفی بهت زدبدون بروبرگرد نزارعوضش کنه بای دیگه ج ندادم خدایاچیکارکنم.... ازبدشانسیم نتونستم باهاش بحرفم
به نام ایزدمنان خدایامن درکلبه ی فقیرانه خویش چیزی رادارم که تودرعرش کبریایی خودنداری من چون تویی دارم وتوچون خودنداری نقاش نقاشی بامدادرنگی روزآمدنت رانقاشی می کنم وجاده های رفتنت راخط خطی! کسی برای من نیست بیاغلط های زندگی رابه من بگووزیر اشتباهاتم راخط بکش بودنت مثل دریایی مرادربرمیگیردآنجاکه توهستی،ماهیهاهم نمیتوانندببنند چه برسدبه من.....!!!کدام صبح می آیی؟کدام چمدان مال تست؟ بیاکه درددلم رافقط تومیفهمی توراهیچگاه نمی توانم اززندگی ام پاک کنم چون توپاک هستی می توانم توراخط خطی کنم که آن وقت درزندان خط هایم برای همیشه ماندگارمی شوی ووقتی که نیستی بی رنگی روزهایم رابامدادرنگی های یادت رنگ میزنم. رویای باتوبودن رویای باتوبودن رانمی توان گفت وحتی نمی توان سرود باتوبودن قصه شیرینی است به وسعت تنهایی وداشتن توفانوسی به روشنایی هرچه تاریکی درنداشتن و...ومن همچون غربت زدایی درآغوش بی کران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت می نشینم ومی مانم تاابد وتاوقتی که شبنم زلال احساست زنگارغم راازوجودم بشوید .....دریای من.... کاش قلب وسعت می گرفت شمع باپروانه الفت می گرفت کاش توی جاده های زندگی خنده هم ازگریه سبقت می گرفت چراگریه هام نداره اثری؟؟؟؟؟ برو هیچی نپرس فقط بروولی فراموشم نکن شمعم وآتیشم بکن بروولی خاموشم نکن اگه یه روزورق زدی دفترخاطراتتو یادت بیادقلب منم می شینه چشم براه تو آره بروبدون اینجا یکی می مردبرات باورنکردی عشقشواگه قسم می خوردبرات میری بروولی فقط اینویادت باشه عزیز اشک زلالتوجلوچشم غریبه هانریز کوه چون سنگ بودتنهاشدیاچون تنهابوسنگ شد! من که نه سنگ بودم نه کوه،من چراتنهاشدم؟ وقتی دلم به دردمیاد وقتی دلم به دردمیادوکسی نیست به حرفهایم گوش کند، وقتی تمام غمهای عالم دردلم نشسته است.... وقتی احساس می کنم دردمندترین انسان عالمم... وقتی تمام عزیزانم بامن غریب می شوند... وکسی نیست که حرمت اشکهای نیمه شبم راحفظ کند... وقتی تمام عالم راقفس می بینم... بی اختیارارکنارآنهایی که دوستشان دارم... بی تقاوت می گذرد.. روزی کز گذرگاه گذران عشق گذرکردم بیشی گرفت غم دل وسوزه جگروغصه ودردم دلم به دله دلدادگان دلداده بود انگارغم عشق درفکرم سوزی دگرزاده بود معشوقم رااندرمعشوقان عشاق گم کرده بودم لبم خشکی می زد ولرزشی گرفت سرتاسروجودم آری ریسمان ریگزاران عشق همچون ریگ داغ گرمان بود حرارت وگرمی دلم نیز همچودیگ جوشان بود چاشتش سفره سفراندرسفارت عشق درددلم بچیدم اماچون معشوقم راندیدم ازغذاخوردن هم بریدم اندرمیان بی خوابان خواب ندیده به خواب آمدم امازه سوزه جگروغم دلم بی تابانه قلندرشب شدم صبحش شهم اندرشهستان شاهانه دل پادشه شد آنگه بودکه مرز خوش رویش رنگ باخت واوزیباترزهرشد درسرزمین عشق غم وغصه خریدم وخواب وخوشی فروختم آری زدلریشان شب زنده داردرویشی آموختم 20:17 تنهایی
رفته بودم کافی شاپ،کافه چی گفت چیز دیگری میل ندارید؟ سرم را بلند کردم و گفتم : نه ممنونم ! پرسید هم صحبت چطور ؟ نگاهش کردم خندید و رفت و من به این می اندیشم که کاش در منوی کافه ها هم صحبتی هم بود....
دلم واسه اون روزایی تنگ شده که کسی رو دوست نداشتم ، چه خوب بود اون بی خیالی ها....
خواستـــــــــــی دیگر نباشی ... آفرین چه با اراده !! لعنتـــــــــــــــــــــــــــ به دبستانی که تو از درسها یش فقط تصمیم کبری را آموختـــــــــــــــــــــــــــی.....!!!!!
ولــــی گـــاهـــی
کم تــــــــوقع شده ام نه مونت را نه بوسه ات ازکنارم ردشوی کافیست..!
20:8 بیزارم ازخواب
بیزارم از این خواب ها که هر شب مرا به آغوش تو می آورند و صبح ... با اشک از تو جدایم می کنند ...
حالـَت بدون مـَن چِطور است..؟!!
هر چه بیشتر میخواهمت دورتر میشوی، بر گرد قول میدهم دیگر دوستت نداشته باشم
تا بودی لا اقل سایه ای بر سرم بود...
" نگاه كن!
باران ببــار
چقد عکس دو نفره داریـــم
هستند ڪسانے ڪه از شدت دلتنگے به ڪُما رفته اند ...
مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـی ... مـَگــَر نــه ؟؟؟ خدا طاقتم طاق شده است....... نمی توانم دیگر.......
مے گوينـد قِسمتـــ نيستـــ ،حِکمَتـــ استـــ خدايـآ ... 19:7 سروته......!! مراازبندآویزان کنید!سروته....!شایدفکرش ازسرم بیفتد...!!! 11:36 عیدفطرمبارک
نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد باده خرم عید است که در ساغر شد روز عید است ، سوی میکده آیید به شکر که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد . . . 13:4 هرگز من تمناکردم که بامن باشی توبه من گفتی هرگز....هرگز پاسخی سخت ودرشت ومراغصه ی این هرگزکشت....!!!
کاش میدانستی جهانم بی تو "الف" ندارد!!! |
|