11:36    عیدفطرمبارک

 

نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد

باده خرم عید است که در ساغر شد

روز عید است ، سوی میکده آیید به شکر

که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد . . .

جمعه 31 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
11:48    چه راحت تونسته فراموشم کنه

سلام به همه دوستای خوبم

حق باشماست باید....

چندروزی بودگوشیم خاموش بودپری روزروشنش کردم ویه گوشه گذاشتمش ورفتم چندوقتی گذشت دوباره اومدم سراغ گوشیم نگاه کردم که دوستش بهم زنگیده بوداس دادم:سلام زنگیده بودین امری داشتین؟

اس داد:سلام اره چندوقتیه که خاموشین امیرزنگ زدبهم الان شارژندارم بعدابهتون اس میدم

خیلی خوشحال شدم چون هفته پیش که حالم خوب نبودوبهش اس دادم داش توروخدایه کاری برام بکن دارم میمیرم شماره ی امیروبرام پیدابکن اون گفت من ندارمش وخودمم بهش گفتم که دیگه بهم نزنگه چون خاطراتش برام زنده میشه

من گفتم بخدامزاحمش نمیشم خودمم نمیخوام که من مانع پیشرفتش بشم ولی دارم میمیرم ازدلتنگی

گفت:باشه من ازفرداشروع میکنم ازهمه ی دوستاش می پرسم که شمارشودارن یانه ولی میدونم که ندارن چون اون بیشتربامن فاب بودومیگشت حالاتابعدخبرت میکنم

منم گفتم باشه ومنتظرموندم

روزبعدش بهم اس داد:سلام هیچکی شمارشونداشت حالاخدابزرگه شایدخودش بهم زنگ زد

منم دیگه جوابشوندادم وخاموش کردم

خیلی بی قراربودم همش اسمشواهسته زمزمه میکردم ویادخاطراتش می افتادم واهسته لبخندمیزدم.......

این روزگذشت اس نداد روزبعدش خودم اس دادم:سلام داداش توروخدابگوچی گفته دارم میمیرم

یک ربع بعد این اس روداد:

سلام،امیرزنگ زدوگفت نمیخواد دوباره بهت نزدیک شه!!!

اون گفت فراموشت کرده بهم شماره هم ندادگفت خودم میزنگم گفت هرکاری داری بهم بگی تابهش بگم

وقتی اینوخوندم می خواستم بمیرم

منوبگوچقدبراش بی تابی میکردم چقدربراش گریه میکردم .......وای خدا......جوابم این نبود

زیبایی زندگی درغصه ودردوغمه     پس زندگیم زیباست چون ازغم هام هرچی بگم کمه

حالادلم برای خودم میسوزه

براخودم متاسفم

دیشب یکی روبرادرددل میخواستم ولی کسی رونداشتم

خدایاببین به چه راحتی تونست.....

اگه قراره بمیرم هم بایدفراموشش بکنم

ولی هیچ وقت نمیبخشمش

خداهیچ وقت.....هیچ وقت

 

سه شنبه 30 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
17:9    نگاه...

 

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:

 

چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟

چرا لبخندهایت آنقدر بی رنگ است؟

اما افسوس...

هیچ کس نبود...

همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره

آری باتو هستم

با تویی که از کنارم گذشتی...

و حتی یکبار هم نپرسیدی که چرا چشم هایت بارانیست..؟!

یک شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
15:30    دل

         

خدایاچسپ زخم داری .....؟

دلم بدجورشکسته......!

داره خون میاد.....؟

 

 

ماندن ورفتن

ماندن دلیل ورفتن بهانه میخواهد.

چندصباحی بادلیلی ماندوزودبایک بهانه رفت

دلم گرفته است

دلم برای ماندنش تنگ است

به اوبگویید تمامی بهانه هارا می خرم تابرگردد.

 

 

یک روزاززندگیه من

اگریک روزاززندگی من

باقی مانده باشد،

ازهرجای دنیا

چمدان کوچکم رامیبندم

راه می افتم

ایستگاه به ایستگاه

مرز به مرز،

پیدایت میکنم،

کنارت مینشینم،

روی سینه ات به خواب میروم

 

 

بهانه ی بچگی

کاش میشد

به بهانه ی بچگی

کفشهایت راقائم کنم

که نری......

 

 

انصاف نیست!!!!

دنیااونقدرکوچیک باشه که

یکسری آدماروهرروزببینی....

اما....

اونقدبزرگ باشه که

اونی روکه میخوای نبینی

حتی ازدور...........

 

 

 

خوبی هایش

آنقدرپیش این وآن

ازخوبی هایش گفتم

که وقتی سراغش رامیگیرند

شرمم میادبگوییم

تنهام گذاشت!!!!!!!!

 

 

 

توهم دلت تنگه منه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کل اسمهای توی موبایلم روبه اسم توتغییردادم

حالاهرروزبهم زنگ میزنی

یکبارهم نه ،چندبار،تازه تغیرصداهم میدی

من که میدونم توهم دلت تنگه منه.....

 

چهار شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
23:16    روزه

گناهش گردن خودت

امروزروزه بودم که حسرت داشتن توراخوردم

بعضیی چیزهارا"باید"بنویسم

نه برای اینکه همه"بخونن"و"بگن"عالیه"

برای اینکه"خفه نشم"

همین!!!!

هی فلانی !


رفتن حق همه ی آدمهاست...


فقط خواستم بدونی ،


اگه مونده بودی..


پاییزم قشنگ تر بـــود ...!

                                     

 

 

چهار شنبه 27 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
23:13    چقدرسخت است

چقدرسخت است منتظرکسی باشی که هیچ وقت فکرآمدن نیست.......

 

 

دمش گرم

باران رامی گویم

به شانه هایم زدوگفت:خسته شدی...امروزراتواستراحت کن...

من به جایت میبارم

 

روز مـــرگـــم در آخــریـن نـفـسم ...
فـــقط یــک چــیـز بــه او خــواهــم گــفـت : اونـــــــطوری نـــه ! اینـــطوری میـــرَن !!!

 

 

 

 

چقدر سخت است...

سخت ترین روزهای عمرت باشد٬

دیوانه شده باشی٬

از دیوانگی بزنی زیر خنده٬

همه فکر کنند چقدر خوشحالی!

و اشک هایت را فقط تاریکی ببیند...

و آبی که صورتت را می شوید...


 

 

 

چهار شنبه 29 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
23:7    اگه روزی داستانم رونقل کردی....

اگه روزی داستانم رونقل کردی بگو:

بی کس بوداماکسی روبی کس نکرد،تنهابوداماکسی روتنهانذاشت

دلشکسته بودامادله کسی رونشکست،کوه غم بوداماکسی روغمگین نکرد،

وشایدبدبودولی برای کسی بدنخواست........

 

 

چهار شنبه 29 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
12:0    یه دنیادلم گرفته

سلام عشق من

یه دنیادلم گرفته کارم شده فقط گریه کردن

نمیتونم فراموشت کنم

من بارویات زندگی میکنم وتورودرکنارخودم احساس میکنم

دلم خیلی هواتوکرده

نمیتونم فراموشت کنم ونمیخوام هم فراموشت کنم

شایدبرای تواسون باشه ولی برای من...

کارهمیشگیم شده گریه کردن واسم قشنگتواهسته زمزمه میکنم

دیشب دفتری روکه بهم داده بودی روبازکردم وبرنوشته هات بوسه زدم

وکلی گریه کردم

 

اون به دوستش گفته بوده که عاشقمه ووقتی خواسته  بهم بگه

من میگفتم داداش یاخدافظی میکردم

وهمین شده ازعشق من ناامیده شده وتصمیم به رفتن گرفته

عشق من شرمندتم

دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
16:36    دوستدارم

دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
16:34    دوستدارتوهستم

 

سهل است بگویم  که  گرفتار  تو هستم

                                                                   من  در پی این حادثه غمخوار تو هستم

                هر چند که تو دور از منی و من ز تو دورم

                                                                   بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم

دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
16:30    دوستش داری

 

اگه چشمات پرسید بگو ندیدمش...

اگه گوش هات پرسید بگو نشنیدمش...

اگه دستت لرزید بگو مال سرماست...

اما اگه دلت لرزید به خودت دروغ نگو ""دوستش داری""

 

دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
16:25    توراساختن بااون برفا

 

تو را ساختم با اون برفا ، آدم برفی
تو اون شب اومدی دنیا ، آدم برفی

شبی که عمرش از هر شب دراز تر بود
به او شب ما می گیم ، یلدا ، آدم برفی

یه جورایی من و تو عین هم هستیم
توام تنها ، منم تنها ، آدم برفی

من عاشق بودم و خواستم پناهم شی
توام عاشق بودی اما ، آدم برفی

همه انگار پی اونن که کم دارن
تو بودی عاشق گرما ، آدم برفی

منم از عشقم و اسمش واست گفتم
نوشتم با دسام زیبا ، آدم برفی

تو خندیدی و گفتی ، قلبت از یخ نیست
تو عاشق بودی عین ما ، آدم برفی

تو گفتی که براش می میری و مردی
آره مردی همون فردا ، آدم برفی

دیگه یخ سمبل قلبای سنگی نیست
سفیدی داشتی و سرما ، آدم برفی

تو آفتاب و می خواستی تا دراومد اون
واسش مردی ، چه قدر زیبا ، آدم برفی

نمی ساختم تو رو ای کاش واسه بازی
تو یه پروانه ای حالا ، آدم برفی

چه آروم آب شدی ، بی سر و صدا رفتی
بدون پچ پچ و غوغا ، آدم برفی

کسی راز تو رو هرگز نمی فهمه
چه قدر عاشق ، چه قدر رسوا ، آدم برفی

من اما با اجازت می نویسم که
تو روحت رفته به دریا ، آدم برفی

تو روحت هر سحر خورشید و می بینه
می بینیش از همون بالا ، آدم برفی

ببخشید که واسه بازی تو را ساختم
قرار ما شب یلدا ، آدم برفی

دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
16:24    تومرامیفهمی

 

تو مرا می فهمی...

من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است...

تو مرا می خوانی...

من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم

و تو هم می دانی تا ابد در دل من خواهی ماند...

 

دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
14:49    وقتی عشقت تنهات گذاشت

عکس متحرک ( انیمیشن )

 

وقتی عشقت تنهات گذاشت نگران خودت نباش که بعد از اون چیکار کنی

شرمنده ی دلت باش که بهت اطمینان کرد !

دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
12:8    خواب

دیشب خواب عشقمودیدم انگارمیخواست یه چیزی رونشونم بده

یه چیزی روبهم بگه.................

یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
3:21    داستان عشقم

سلام دوستان هرچی سعی میکنم که داستان عشقموبزارم نمیشه

الان براتون یه تکه ایی ازداستان رومیگم

ماتلفنی باهم آشناشده بودیم چه جوریش بازیه داستان دیگه ایی داره

ازهم کمک میخواستیم ازم میخواست درباره ی فردی که میشناختم براش بگم ومنم همینطور

اون به من میگفت آبجی منم بهش میگفتم داداش

فقط یه بارهم دیگه رودیدیم اونم چ دیدنی که اندازه ی یه پلک زدن بودکه ازجلوم باموتورردشد

که ازم خواسته بودمیخوام ابجیموببینم مگه یه داداش حق نداره ابجیشوببینه

روزهاگذشت ماباهم درددل میکردیم اون بیشترمنونصیحت میکردوتوزندگی منوراهنمایی میکرد

یه باربهم گفت بیارابطمونوعوض کنیم توبشی عشقم گفتم نه این چ حرفیه داداش؟توفقط برام به عنوان  یه داداش ارزش داری درغیراین صورت برام پوچی!

گفت من بهت عادت کردم

گفتم نخیریاقبول میکنی یابرای همیشه خدافظ

-باشه باشه فقط نگوخدافظ

همیشه شعرای دوبیتی برام میفرستاد میگفت یه دوست دارم خودش شعرمیگه

گفتم میشه برام شعرای کاملشوبیاری

- باشه دفترشعررومیبرم خونه ی یکی ازفامیلای دوستم که همکلاسته

قبول کردم

رفتم دفترروازدوستم گرفتم

کلی شعرنوشته بودکه براتون یه چندتایی روتووب میزارم

دفترروآوردم خونه وشعراروخوندم بهم زنگ زد

-شعراچطورن؟

-مرسی خوبن دست طلا

-خواهش میکنم....

-راستی ثبت نام کردم دبیرستان دانشگاه کرمان میخوام برم

-واسه چی؟اخه چرا؟

-برای تحصیل بهترو....

-چ فرقی میکنه چ اینجابخونی یاشهرستان یابدترین جا اگه تلاش کنی وانگیزه داشته باشی همه کجامیتونی موفق شی

-حالامن ثبت نام کردم قراره برم

-اگه رفتی بایدابجیتو فراموش کنی

-اخه چرا؟

-همینطوری دیگه....

-راستی اخردفترروخوندی

اخره اخرین شعرنوشته بود

به دلایلی ادامشورمزگذاشتم

رمزشوبرای لینکام میفرستم اگه بازیدکننده ی جدیدی خواست ادامشوبخونه یالینک کنه یاکامنت بزاره تارمزروبراش بفرستم

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
لطفارمزراواردکنید

ادامه مطلب
سه شنبه 13 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته
18:42    بن بست زندگی

میدونی بن بست زندگی کجاست؟

جایی که نه حق خواستن داری

نه توانایی فراموش کردن......

دو شنبه 28 مرداد 1391برچسب:,به قلم: دلشکسته