چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر بی رنگ است؟
اما افسوس...
هیچ کس نبود...
همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره
آری باتو هستم
با تویی که از کنارم گذشتی...
و حتی یکبار هم نپرسیدی که چرا چشم هایت بارانیست..؟!
نظرات شما عزیزان:
حال آنکه
او یگانه هستی تو باشد و
تو یکی از هزاران لذت او... !